هی بازیگر گریه نکن، ما هممون مثلِ همیم
صبحها که از خواب پا میشیم، نقاب به صورت می زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش
یکی ترانه ساز میشه، یکی میشه غزل فروش
کهنه نقابِ زندگی، تا شب رو صورتای ماست
گریه های پشتِ نقاب، مثلِ همیشه بی صداست
هرکسی هستی یه دفعه، قد بکش از پشتِ نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله ی خواب
نقشِ یک دریچه رو، رو میله ی قفس بکش
برای یک بار که شده، جای خودت نفس بکش


***

کاشکی میشد تو زندگی، ما خودمون باشیم و بس
تنها برای یک نگاه، حتی برای یک نفس
تا کی به جای خودِ ما، نقابِ ما حرف بزنه ؟
تا کی سکوت و رج زدن، نقشِ نمایشِ منه
هرکسی هستی یه دفعه، قد بکش از پشتِ نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله ی خواب
نقشِ یک دریچه رو، رو میله ی قفس بکش
برای یک بار که شده، جای خودت نفس بکش
می خوام همین ترانه رو، رو صحنه فریاد بزنم
نقابمو پاره کنم، جای خودم داد بزنم