فرهنگ ترس، فرهنگ اعتماد نیست؛ و این پیامدهای زیادی برای چگونگی ارتباط افراد با یکدیگر دارد. اعتماد را میتوان «چسب اجتماعی» توصیف کرد که انسانها را به هم پیوسته نگاه میدارد. البته ترس هم میتواند انسانها را به هم پیوسته نگاه دارد، اما این به هم پیوسته ماندن از سر ترس الگوی جذابی نیست.
هی بازیگر گریه نکن، ما هممون مثلِ همیم
صبحها که از خواب پا میشیم، نقاب به صورت می زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش
یکی ترانه ساز میشه، یکی میشه غزل فروش
کهنه نقابِ زندگی، تا شب رو صورتای ماست
گریه های پشتِ نقاب، مثلِ همیشه بی صداست
هرکسی هستی یه دفعه، قد بکش از پشتِ نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله ی خواب
نقشِ یک دریچه رو، رو میله ی قفس بکش
برای یک بار که شده، جای خودت نفس بکش
***
کاشکی میشد تو زندگی، ما خودمون باشیم و بس
تنها برای یک نگاه، حتی برای یک نفس
تا کی به جای خودِ ما، نقابِ ما حرف بزنه ؟
تا کی سکوت و رج زدن، نقشِ نمایشِ منه
هرکسی هستی یه دفعه، قد بکش از پشتِ نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله ی خواب
نقشِ یک دریچه رو، رو میله ی قفس بکش
برای یک بار که شده، جای خودت نفس بکش
می خوام همین ترانه رو، رو صحنه فریاد بزنم
نقابمو پاره کنم، جای خودم داد بزنم
از روزی که تنور انتخابات داغ شد و هر روز به موعد ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری نزدیک تر می شد و اخبار های ضد و نقیض از حضور افراد به ظاهر سر شناس در وزارت کشور به گوش می رسید می خواستم بنویسم ولی تا به امروز نشد تا اینکه مناظره اول از تلویزیون پخش شد و بعضی از افراد نقاب خودشون رو کندن و شروع به نشون دادن خود واقعی شون شدند و بعضی ها هنوز در پشت نقاب خودشون چهره ی حقیقی خودشون رو مخفی نگه داشتند. البته اگه کمی دقت داشته باشیم می تونیم اون فرد رو بشناسیم ولی خب نمیشه همه چیز رو بی پرده به زبون آورد .... ؟
نا خواسته یاد آهنگی از سیاوش قمیشی به نام نقاب افتادم به شما توصیه می کنم بهش گوش کنید فوق العاده به بیان شخصیت انسان ها و زندگی و رفتارشون پشت نقاب اشاره می کنه . موفق باشید
بیایید از خود بپرسیم که برای خوشبختی انسان ها چه چیزی مهمتر است ... می توان گفت در ردیف نخست آنچه الزامی است، مطمئنا هیجانِ حاصل از ابراز وجود است. هنگامی که موجودی از ابراز وجود محروم میشود، مجبور به بستن دهانش میشود، چه در سطح خانواده باشد چه در سطحی وسیع تر، این شخص احساس بدبختی میکند. این ممنوعیت چه از خارج باشد و چه از درون، در هر حال راه خوشبختی را سد میکند. کودکی را از ابراز وجود محروم کنید، ناگهان خشن یا برعکس توسری خور میشود. از دیدگاه روان شناسی، از نظر جسمی و روحی بیمار و احتمالا غیرقابل کنترل میشود. با رفتارش سعی میکند آنچه را ابرازش با کلام ممنوع شده، نشان دهد و همین واکنش در انواع سرکوب رخ میدهد. سرکوب در نهایت موجب احساس از خودبیگانگی، یعنی احساس غریبه بودن با خود میشود.
تجربه کردن، به تنهائی کافی نیست، تجربه را باید سنجید و در جایگاه خویش قرار داده و آن را تجزیه و تحلیل نمود تا بتوان به نتایج آن دست یافت.
فکر کنم همه ی اونایی که این آهنگ رو شنیدند یه حس و حالی مثل حالت خلسه بهشون دست داده ، علی الخصوص که عشقه قدیمیش رو از دست داده باشه.
به هر حال تقدیم به تمام عشاق عزیز .
من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موجها قامتم یه بستر نرم
یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجها
یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا.
تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه.
اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی
رفتی با قایق عشقت سوی روشنیِ فردا
من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا.
دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی
دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره
ولی حتی وقت مردن باز سراغتو میگیره
میرسه روزی که دیگه قعر دریا میشه خونم
اما تو دریای عشقت باز یه گوشه ای می مونم
سلام . سال نوتون مبارک
امیدوارم به همه ی اون خواسته هایی که سال قبل دست پیدا نکردید امسال دست پیدا کنید.
(یادش بخیر مسلسل پلاستیکی های غار غاری . یادش بخیر هفت تیر و هشت تیر های اسباب بازی . یادش بخیر هفت ترقه های کاغذی که وقتی روشنش می کردی کل حیاط و واسه خودش می گشت . یادش بخیر سیب زمینی هایی که بعد از خاموش شدن آتیش شب چهارشنبه سوری زیر زغال اون می گذاشتیم تا بعدش با کلی حرص و ولع با سوختن زبانمون بهمراه سیاهی دستامون موقع پوست کندنش نوش جان می کردیم.)
متاسفانه وقتی بزرگ میشیم دیگه نمیریم سراغ اون کارا ، سراغ اون تفریح ها . چی میشه مگه ما بزرگا تفنگ پلاستیکی تو دست بگیریم . چی می شد تا ما با هم قایم باشک گرگم به هوا بازی میکردیم و .....
اصلا سال هایی که آخرش زوج باشه واسم خوبه . امیدوارم واسه شما هم خوب باشه . سال 96 یی عالی داشته باشین.